۳۵سال پس از تشکیل سازمان نهضت سوادآموزی، حالا رئیس این سازمان از وجود نزدیک به ۱۰میلیون بیسواد در ایران خبر داده است.
بهنظر میرسد آموزش و پرورش بهعنوان مجری سوادآموزی در کشور عملکرد قابلقبولی داشته، چرا که رقم بیسوادی فعلی با 35سال قبل قابل مقایسه نیست و سازمان نهضت سوادآموزی نیز میگوید برای پوشش سوادآموزی در کشور مشکل مالی وجود ندارد و هر سازمانی که بخواهد برای این کار اقدام کند، هزینههایش پرداخت میشود. بنابراین میتوان گفت جدیترین مشکل در این زمینه ایجاد انگیزه برای 10میلیون بیسواد از مجموع 77میلیون ایرانی است.
واقعیتهای تلخ
علی باقرزاده رئیس سازمان نهضت سوادآموزی با اعلام بخشی از نتایج سرشماری نفوس و مسکن در سال 90، این آمار را واقعیتهای تلخ جامعه ارزیابی کرده و گفته: براین اساس 9میلیون و 700هزار نفر در گروه سنی بالای 6سال فاقد تحصیل بودند که از این تعداد 3میلیون و 800نفر زیر 50سال هستند.
او خیلی شفاف وضعیت سوادآموزی ایران را نامناسب ارزیابی کرده و دلیل این ارزیابی را چنین توضیح داده است: از نظر سوادآموزی و امید به تحصیل جایگاه مطلوبی در دنیا نداریم و درحال حاضر میانگین تحصیل در کشورمان 7و نیمسال و رتبهمان در جهان 111 است.
باقرزاده البته تأکید کرده که برای حل این مشکل، مانع مالی وجود ندارد و گفته: در حال حاضر برای ریشهکن کردن بیسوادی مشکل مالی وجود ندارد و هرسازمانی که بخواهد برای این امر اقدام کند هزینههایش را تقبل میکنیم. منابع مالی سوادآموزی در سالجاری 24درصد افزایش داشته است. با سازوکار پیشبینیشده به سمت آموزشهای فرد به فرد درحرکت هستیم و در ازای باسواد کردن هر فرد بهصورت میانگین 600هزار تومان به افرادی که سوادآموزی کنند پرداخت میشود که این حرکت یک فرصت شغلی نیز محسوب میشود. توسعه مشارکت باید بهعنوان یک استراتژی در سازمان سوادآموزی مورد توجه قرار گیرد و از هر ارگانی که بتواند در امر سوادآموزی با ما همکاری داشته باشد استقبال میکنیم.
آنچه سازمان نضهت سوادآموزی بعد از سالها به آن رسیده یعنی آموزش فردبه فرد، همان توصیه 35سال قبل رهبر کبیر انقلاب است که با توصیه به پرهیز از قرطاس بازی و تشریفات اداری آموزش و پرورش، فرمود:تمام خواهران و برادران با سواد برای یاددادن بهپاخیزند، برادران و خواهران ایمانی! برای رفع این نقیصه دردآور بسیج شوید و ریشه این نقص را از بن برکنید.
انگیزههای اجباری
از حرفهای رئیس نهضت سوادآموزی میتوان اینطور برداشت کرد که بودجه و امکانات کافی وجود دارد اما این 10میلیون نفر در برابر باسواد شدن مقاومت میکنند. ظاهرا نهادهای مسئول تلاششان را برای ایجاد انگیزه در بیسوادان کردهاند. از راهاندازی کلاسهای رایگان و توزیع کیف و کتاب و لوازم التحریر مجانی گرفته تا هماهنگ کردن زمانهای آموزش با وقتهای خالی سوادآموزان، هر راهی که میشده را آزمودهاند و حالا آخرین راهحل باقیمانده، برنامههای اجباری است. در آخرین خبرها اعلام شده از سال 95آن دسته از افراد محروم از سواد که زیر 50سال هستند و پس از آگاهی از تصمیم دولت نسبت به سوادآموزی اقدام نکنند از برخی امتیازات محروم خواهند شد. این محرومیتها پیش از این محدود به امتیازهای دولتی میشد و حالا قرار است حقوق و خدمات اجتماعی را هم در برگیرد. وجود تعاریف مختلف از بیسوادی در ایران باعث انتشار آمارهای متفاوت و حتی متناقض در اینباره شده است.
استانهایی همچون سیستانوبلوچستان، کرمان، کردستان و آذربایجانغربی، بیشترین بیسواد را در کشور دارند. البته بیسوادی فقط دامنگیر ساکنان استانهای مرزی و محروم نیست بلکه آمار بیسوادی کسانی که در حاشیه شهرهای کوچک و بزرگ زندگی میکنند، قابلتوجه است. این معضل همچنین در افراد در معرض آسیبهای اجتماعی مانند کودکان طلاق، کودکان بیسرپرست، کودکان بدسرپرست و کودکان کار نیز قابل ردیابی است. باید تا پایان برنامه پنجم توسعه در سال۹۴، بیسوادی در کشور ریشهکن شود که کار دشواری بهنظر میرسد، باید منتظر ماند و دید شیوه جدید چه نتیجهای خواهد داشت.