«ایران پیشرفته را از مدارس جست و جو کنید»
●عقب ماندگی ایران سرسری گرفتن علم و اموزش در مدارس و دانشگاه هاست
●۷۱ درصد ثروت ملل توسعه یافته منابع انسانی است
بیستم خرداد ماه ایران یکی از فرزندان نابغه بینالمللی خود را در محافل علمی- فضایی از دست داد.خبر کوتاه بود پروفسور نادری در تصادفی در آمریکا بشدت آسیب دیده و پس از چند روز بستری در ۷۷ سالگی دارفانی را وداع کرد.در این یاداشت ضمن گرامیداشت یاد و خاطره آن دانشمند فقید با استناد به برخی از دیدگاههای وی در باره ایران یاداشتی را تقدیم مخاطبان فهیم خود می کنم.
پروفسور فیروز نادری دانشمند ترک تبار قشقایی ناسا چندی پیش در گفتگوی مفصل با یک شبکه خبری ماهواره ای به نکته جالبی اشاره و گفته بود ایران پیشرفته را باید از مدارس و تحول بنیادین نظام اموزش شروع کنیم که هر نوع برنامه ریزی برای توسعه و بیرون رفت از مشکلات خرد و کلان کنونی کشور نیاز به آموزش و تقویت استاندارد مراکز اموزشی خصوصا از اول ابتدایی تا انتهای دوره دبیرستان و بعد نظام دانشگاهی دارد.
پروفسور نادری میگوید: از ناسا بازنشسته شده و آرزو دارد به ایران برگردد و مستقیم به دبیرستانهای ایران برود و با دانش اموزان به گفتگو بنشیند و به آنها بگوید راز و رمز توسعه یافتگی، اموزش و فراگیری علوم و فنون و پشتکار و تلاش مستمر و نوآوری است و دانش آموزان مستعد ایرانی می توانند پیش روند، ترقی کنند،ایده ها را پخته کنند و محصول و ثروت ببار آورند.مرحوم نادری معتقد بود همه باید در ایران برای استاندار شدن آموزش در مدارس تلاش کنند و ایران پیشرفته بدون آموزش نوین و علمی و استاندارد امکان پذیر نیست..که متاسفانه شرایط و اجل مهلت نداد...
پروفسور نادری که در سال ۲۰۰۴م با توان علم و دانش و تجربه خود توانست بر طرحهای شکست ناسا در فتح مریخ پایان دهد و سفینه را در مریخ بنشاند و علاوه بر آن مدیر اکتشافات منظومهی شمسی را سال ها عهده دار بوده و جزو چند دانشمند جهانی ناسا معرفی شده معتقد بود که نوجوانان و جوانان ایرانی می توانند ناممکن ها را در علم و دانش و فن و نواوری به ممکن تبدیل کنند.وی که ۷۰درصد عمر ۸دهه ای خود را در امریکا گذرانده قلبش برای توسعه ایران همچون صدهها هزار دانشمند و پژوهشگر مقیم کشورهای جهان می تپید و لب کلام ان که نگارنده این سطور شاهد بود برای سرافرازی بین المللی ایران امثال نادری عشق و حال و هوای توسعهی ایران عزیز را در سر دارند. واقعیت این است که اگر ما به آموزش و مدیریت منابع انسانی بیشتر توحه میکردیم عقب نمی ماندیم.
کارشناسان علم مدیریت میگویند:داشتن عملکرد برتر، داشتن قابلیتهای زیاد و مهارت کمیاب میتواند به ارزشآفرینی در کسب و کار منجر شود و اگر ما آموزش کیفی و استاندارد داشته باشیم میتوانیم نخبگان زیادی را پرورش دهیم چرا که افراد مستعد و باهوش شامهی تیزی برای یادگیری و انجام کارهای خوب و اشتهای سیری ناپذیری برای آموختن، تجربه اندوزی و کار کردن دارند.
افراد مستعد و نخبه نیازهای متنوع دارند و اکثر کارآفرینیها و نوآوریها در کسب و کارهای اقتصادی و خدماتی توسط اینها صورت میگیرد. در واقع مستعدان افرادی مطلع، متوقع، سختکوشاند و امروزه اکثر بنگاههای اقتصادی و شرکتهای چند ملیتی و حتی کشورهای پیشرفته دنبال این افراد میگردند. وقتی کشوری مثل آمریکا یا کانادا امکانات وسیع علمی، تحقیقاتی، رفاهی و مالی را در اختیار افراد مستعد میگذارد فائق آمدن بر چالشهای رقابتی فزاینده در این دنیای پر تلاطم و اثربخشی و بالا بردن راندمان تولید و خدمات و حرکت به سمت نوآوری و خلاقیت و حذف رقبا را دنبال میکنند. امروزه در بنگاهها و سازمانهای بزرگ، بخشی از استراتژی و بودجه سازمان به این بخش اختصاص مییابد استعدادیابی و جانشین پروری، توسعه، تشخیص، ارزیابی و نگهداشت استعدادها ،از برنامههای مدیریت استراتژیک در حوزه منابع انسانیست و در ۵۰ سال اخیرچنین سازمانها و بنگاهها پستهای کلیدی را به افرادی مستعد که شایستگیهای فنی و مهارتی و ارتباطی و اداری و انسانی دارند سپردهاند و رمز و راز توسعه یافتگی آنها همین مدیریت استعدادیابی و توجه به نخبگان است و آنها دریافتهاند که اثرگذاری افراد مستعد و نخبه در تولید و گسترش علم و فناوری با اتکا به هوش و خلاقیت و مهارتهای فنی موجب سبقت در رقابتهای امروزی در حوزه صنعت، اقتصاد، فرهنگ و کسب و کارهای جدید است.
توجه به علم مدیریت منابع انسانی میتواند یک کشور یاw یک سازمان را به اوج برساند و سرمایه انسانی نشاندهنده حجم دانش، مهارت فنی، خلاقیت و تجربه است. بیشترین سهم ارزش اقتصاد جهانی، سرمایه انسانی است که طبق برآوردهای بانک جهانی و مؤسسات بینالمللی پژوهش در حوزه اقتصاد، ۷۱ درصد ثروت کشورهای توسعه یافته را منابع انسانی تشکیل میدهند و در همین راستا حسابداری منابع انسانی تلاش میکند تا مقدار ارزش یک فرد متخصص و با استعداد را در سازمان و بنگاه کمی کند و در واقع سرمایه انسانی، سرمایهی اصلی به حساب میآید.
اگر به مقایسهی پارادایمهای سازمانی هزاره سوم نگاهی کنیم میبینیم خلق مستمر مزیت و همکاری، رقابتجویی، تشکیل ائتلافها و اتحادیههای استراتژیک، اقدامهای مجازی، رقابت، کارآفرینی و نوآوری، توجه به صادرات و بازارهای بینالمللی، انعطافپذیری، استعدادیابی، اعتماد و مسئولیتپذیری همه و همه در هزاره سوم سرلوحه برنامههای سازمانها و بنگاههای اقتصادی و حتی کشور هاست. عقب ماندگی کشورهای نظیر ایران سرسری کردن اموزشها، حرفهها و فنون علم و دانش در مدارس و دانشگاهها را میتوان عنوان کرد به طوری که زمینگیر شدن سازمان عریض و طویل آموزش و پرورش را امروزه با چشمان خود میبینیم که در ۱۶ سال آموزش پیشدبستانی، دبستانی تا اخذ دیپلم توان آموزش زبان انگلیسی را به دانشآموزان ندارد و حتی این سازمان در یاد دادن فرایض دینی از جمله نماز در این ۱۶ سال که خانوادهها بچههای خود را به آموزش و پرورش میسپارند ناتوان است.
در حالیکه در کشورهای پیشرفته آموزش و پرورش پایه و اساس توسعه هر کشور است و سرمایهگذاری کلان ملی و توجه عموم سیاستمداران و برنامهریزان آموزشی به آموزش و پرورش قابل توجه است.
متاسفانه سالانه شاهد مهاجرت سیلآسای نخبگان و دانشآموختگان ممتاز دانشگاهی ایران به کشورهای غربی هستیم.نهادها، سازمانها و بنگاههای اقتصادی در ایران توان جذب و نگهداری و حفظ نخبگان و افراد مستعد را ندارد و ساختار سازمان و شرکت در این مقوله بسیار ضعیف است و تشکیلات سازمان ها،شرکت ها و نهاد های مربوطه در ضعف نظام آموزشی و دانشگاهی و عدم توجه به مهارت آموزشی و یادگیری فنون، گسست بین حکمرانان و روشنفکران، نبود ارتباط بین صنعت و دانشگاه، بها ندادن به شایستگیهای فردی و فنی و مهارت، نبود ارتباطات مناسب بینالمللی همه و همه به عقبماندگی ما منجر شده است.
نظام تصمیمگیری با اسلوب خرد جمعی و عقلانیت، باز شدن فضاهای نقادی و تضارب آراء و اندیشهها در رسانههای جمعی، سربرآوردن رادیو و تلویزیونهای خصوصی، توسعه رشتههای دانش محور و… توجه به رشتههای مدیریتی، استعدادیابی و توانمندسازی، پیریزی نظام آموزشی مبتنی بر یادگیری، پژوهش و نوآوری و کارآفرینی، ارتباطات گسترده علمی و بینالمللی و کاستن از تنشهای سیاسی در منطقه و توجه به ابعاد توسعه جمعی کار کردن، توجه به اعتماد و مشارکت عموم همه و همه از راههای برون رفت از این نابسامانیها و توسعه نیافتگی هاست. وقتی سیاستهای گلاستنوست و پروستریکای میخائیل گورباچف نظام کمونیستی را به شکست انجامید گورباچف گفت: باید انسان در محور اصلی قرار گیرد. یادگیری، کار، کوشش، تلاش و اثربخشی باید در سر لوحه امور ما قرار گیرد و وقتی خداوند میفرماید انسان بدون تلاش و کوشش به جایی نمیرسد، با این حال چرا در دهههای اخیر ما ملتی تنبل و بیکار شدهایم و میزان کار و تلاش در کشورهای توسعه یافته ۱۰ ساعت و در کشور ما یک ساعت گزارش میشود. این دلیلی بر عقب ماندگی ما نیست!؟
در کنار این ها، تحرک عمومی برای کار و تلاش، توجه به صادرات و شفافسازی و اخذ مالیات صحیح و اهتمام به گسترش گردشگری، شکلدهی به دانشگاههای کارآفرین، جذب سرمایهگذاری خارجی، انتقال بخشی از سرمایههای ۲ هزار میلیارد دلاری ایرانیان مقیم خارج کشور و جلوگیری از صدور مواد خام نفتی و معدنی و فرآوری آنها و بالا بردن ارزش افزوده همه و همه با اتکا به نیروی آموزش دیدهی کیفی و متخصص میتواند به توسعه یافتگی کشورمان کمک شایان نماید.
نوشته شده توسط:دکتر محمد فرج پور باسمنجی