خداوند استاد ممتاز تاریخ دانشگاههای تهران دکتر ناصر تکمیل همایون را، سلامت بدارد. ۲۵ سال پیش در تاریخ معاصر جهان در دورهی کارشناسی ارشد روزنامه نگاری وقتی در کلاس درسمان مطرح کرد که چرا ترکان از هرسو در گوشه و کنار جهان مورد تاختوتاز قرار میگیرند. بهانهی کشته شدن ولیعهد اتریش کینهی دیرینهی اروپاییان را علیه ترکان مسلمان عثمانی برانگیخت تا دولت مقتدر امپراطور عثمانی که ۷ قرن بر بخش های وسیعی از جهان حکمرانی میکردند را در جنگ جهانی اول از بین ببرند.
دهها میلیون ترک نژاد در سرزمین های روسیه سرکوب و به کوچ اجباری فرستاده شدهاند، در ایران سیاست انگلیسی رضاخان به محدود کردن زبان ترکی که اکثریت مردم صحبت میکردند بیانجامید و همینطور سیاست یکسان سازی فرهنگی را شکل داد و در چین نیز نزدیک به ۷۰ میلیون ترک زبان ، ترک نژاد و سایر اقلیت های قومی همچون اویغور،خویی،تاتار،ازبک،قرقیز،قزاق و... مورد تاختوتاز حکومت مرکزی قرارگرفت و نام(خان بالغ) به نام پکن پایتخت کنونی تغییرنام یافت...
ترکان از ساکنان اولیهی آسیایمرکزی،سواحلخزر،سیاه، مدیترانه و فلات ایران بودهاند و وقتی استادمان دکتر تکمیلهمایون ما را به کتابخانهی مجلس شورای اسلامی برد نقشه های آسیارا نشان داد که بخش اعظم و وسیع آن نام بزرگ ترکستان نقش بسته بود.
در این ایام کرونایی چندروزی را در دفتر کارم اختصاص به مطالعه و تکمیل معلومات خود و یادآوری درس های آموخته شده از دکتر تکمیل همایون دربارهی دهها میلیون ترک زبان و ترک نژاد ساکن چین قدیم پرداختم که چگونه با ظهوراسلام در سرزمین وحی(عربستان) و گسترش آن در خارج این شبه جزیره،این آئین حق و الهی به آسیای مرکزی و چین راه یافت و هماکنون نود درصد مذهب ترکان چینی را مسلمانان سنی تشکیل میدهند و نفوذ ترکان در سرزمین اصلیشان چین،که در ادبیات کهن ایران به آن خُتَن میگفتند و نام پادشاهان چین را خاقان مینامیدند در مناطق وسیع چند میلیون کیلومتری در آسیای مرکزی و شمال غربی چین سابقهی تمدنی باشکوه دارند که امروز نمونهی آن شهر بزرگ ترک زبان اورومچی با نزدیک به ۶ میلیون جمعیت یکی از شهرهای مهم صنعتی بهویژه در حوزهی انرژی جهان به شمار میرود و علاوهبرآن دهها شهر و منطقهی کوچک و بزرگ از جمله کاشغر،ختن،یارکند،تورفان،کوچا و...در این مناطق شمالغرب چین واقع شدهاند. متاسفانه چینی ها از قدیم الایام، با هدف پاکسازی فرهنگهای سنتیِ تمدن چینی و اجرای سیاست همگون سازی فرهنگی به دنبال گسترهی سلطهٔ خود بر کل این سرزمین وسیع برآمدهاند و در طول هزاران سال چینیها به بهانههای مختلف به سرکوب ۵۶ قومیت ساکن در این سرزمین پهناور که مسلمانان اویغور و سایر قومیت های ترک نژاد هم در میان آنها بود، پرداختهاند. سرکوب،شکنجه،تبعیض علیه مسلمانان تا آنجا کشیده شده که حتی چینیها مانع انجام فرایض دینی مسلمانان مانند نماز و روزه شده و هزاران روحانی مسلمان کنترل سایبری شده و حتی چاپ قرآن ممنوع و جمع آوری قرآن و نمادهای تاریخی تمدن اسلامی چین و همینطور کتیبههای خوشنویسی آیات و احادیث نیز جمع آوری شدهاست.
شاهدان عینی و گزارشهای بیطرفانهی بینالمللی نشان میدهد، چین از حدود ۹۵۰ مدرسه که به زبانهای عربی و ترکی اویغوری دائر بوده از سال ۱۹۸۹ میلادی شروع به تعطیلی کرده و پس از ۷ سال تمامی این مدارس را بسته و آموزش به زبانهای عربی و ترکی و غیرچینی را قدغن کردهاست. آنها حتی گستاخانه پا را فراتر گذاشته و دانشجویانی که فعالیتهای اسلامی در دانشگاهها دارند دستگیر و زندانی میکنند و مانع نماز خواندن و روزه گرفتن کارکنان مسلمان در ادارات دولتی شده و کنترل ۲۳ هزار مسجد را تشدید و ائمه جمعه و جماعت را موظف کردهاند مشخصات نماز گزاران را روزانه به مقامات امنیتی گزارش کنند. دیوان لغات ترکی محمود کاشغری که مهمترین دیوان لغات صدها میلیون ترک زبان جهان است و سالهای متمادی در چین تجدید چاپ میشد ممنوع گشته و حتی خواندن و نوشتن زبانهای عربی و ترکی در مدارس رو به ممنوعیت میرود. سیاست تبعیض آمیز دولت وقت چین در سال ۱۹۹۶ میلادی که سختترین دوران مسلمانان چین بهشمار میرود ، حکم میکرد که همهی قومها و اقلیتهای مسلمان و غیر مسلمان باید به زبان چینی بنویسند و سخن گویند و با مردم چین بیامیزند و در غیر این صورت چین را ترک کنند. گزارشهای بیطرفانه میگوید بیش از پانصد نفر از مسلمانان فعال اویغوری از سال ۱۹۸۰ میلادی به این ور کشته شدهاند و هزاران نفراز فعالان قومی به بیرون از مرزهای چین و کشورهای ترکزبان آسیای میانه و ترکیه فرار کردهاند.
کار به جایی رسید که اعتراض مسالمت آمیز مسلمانان به نقض حقوق اساسی در دادگاههای چین که در سال ۲۰۰۹ میلادی در شهر ااورومچی اعتراض کردند که این گردهمایی مسالمتآمیز به خاک خون کشیده شد و ۱۴۰ مسلمان کشته و ۸۲۸ نفر نیز مجروح شدند. چینیها برای تغییر جمعیت مناطق مسلماننشین پا را از این هم فراتر گذاشته و سیاست تشویق به فرزند آوری کم در بین مسلمانان و تشویق سیاستهای فرزند آوری بیشتر در میان اقوام اقلیت چینی ساکن در شهرهای اسلامی، قوم (هان) را برای بههم زدن ترکیب جمعیتی تقویت میکنند و از سوی دیگر نسلکشی و عقیم سازی زنان مسلمان با ترفندهای مختلف و مجهز کردن بیمارستانهای مناطق مسلمان نشین و نصب صدها هزار دستگاه آی یودی، دنبالهی سیاستهای کثیفیاست که آنان دنبال میکنند.
تشکیل کمپهای امنیتی،آموزشی و کار اجباری به بهانههای بازآموزی، افراط زدایی و یادگیری ارزش های چینی نیز سالهاست که بر مسلمانان تشدید شدهاست . کنترل الکترونیکی میلیونها مسلمان و همچنین اردوگاههای کار اجباری، چین را بزرگترین زندان روباز جهان درآورده و این عنوان بامسماییاست که رسانههای مستقل بینالمللی بدان نهادهاند. با این وصف ظهور چین در این اواخر به عنوان یکی از قدرتهای بزرگ اقتصادی جهان و گسترش و سیل سرمایهگذاری خارجی چینیها و سرازیر شدن کالاهای ارزان قیمت به ممالک همسایه و اسلامی مانع اعتراض گستردهی مسلمانان سایر کشورها تا اندازهای به این سیاست های تبعیض آمیز و غیر انسانی چین شده است. حتی چین با اعزام گروههای نظامی و امنیتی تحت عنوان گردشگر و سرمایهگذار به کشورهایی که مسلمانان چینی به آنها فرارکردهاند زمینهی آزار و اذیت و محدودیت فعالیتهای آن را دنبال میکند.
در چندسال اخیر چین سیاستهای سرکوبگرانه خود علیه مسلمانان را به برخی از سازمانهای منطقهای و بینالمللی از جمله سازمان همکاریهای شانگهای نیز کشیدهاست. گزارشهای مستند بینالمللی نشان میدهد در سرزمینهای تمدنی مسلمانان و ترکان چین اکثر معادن نفت و گاز و زغال قرار گرفتهاست. بهطوری که رتبه اول گاز و رتبهی دوم نفت در بین مناطق چینی در سرزمینهای اسلامی واقع شدهاست. واقعیت این است که ظلم و ستم و تراژدی انسانی چینی ها بر علیه مسلمانان و ترکنژادان جهان را تکان دادهاست و افکار عمومی و رسانههای آزاد و سازمانهای جهانی و منطقهای به دنبال گفت و گو و فشار بر چین برای احترام گذاشتن به حق حیات و فعالیتهای علمی اقتصادی فرهنگی و دینی ساکنان اصیل این کشور برآمدهاند که تحرکات ۲۲ کشور اسلامی و عربی و ارسال نامههای اعتراض آمیز به ارکان و نهادهای حقوق بشر سازمان ملل متحد برای جلوگیری از حرکتهای تبعیضآمیز چین علیه مسلمانان، قدم های خوبی بودهاست.
نویسندهی این سطور برای جلوگیری از اطاله کلام نوشتهی ستون یادداشت نویس روزنامه اطلاعات جناب دکتر شعبان شهیدی مؤدب را که چندی پیش در روزنامه اطلاعات چاپ شد و گوشههایی از درد و رنج مردم مسلمان ایالت های شمالغرب چین را به تصویر کشید عینا میآورد.
در سالهای اخیر، از سوی منابع غربی، یک رشته گزارشات درباره سرکوب مسلمانان اویغور در چین منتشر شدهاست. اخیراً نیز یکی از نمایندگان سابق مجلس در مصاحبهای، جملهای قریب به این مضمون گفته است که «ما نباید در مورد رفتار دولت چین با مسلمانان سکوت میکردیم» و در اینباره نقل قولی هم از وزیر امورخارجه آوردهاست. همچنین، یکی از سفرای ما میگفت که حدود یک سال پیش در جلسهای با یکی از صاحبنظران غربی در موضوع روابط بینالملل، گفتگو میکردم که بدون مقدمه پرسید: فکر نمیکنید که داعش باید در چین مستقر شود؟
این دو نقل قول، نگارنده را بر آن داشت تا در این ستون، رابطه جمهوری خلق چین با مسلمانان استان سین کیانگ در آن کشور را بررسی کرده و مطالبی موجز به رشته تحریر درآورم. با ذکر این نکته که ممکن است بعضی منابع مورد مراجعه قابل تصحیح باشند.
اگر به نقشه کنونی کشور چین بنگریم مشاهده میشود که مغولستان در شمال، قزاقستان در شمالغرب و کشورهای قرقیزستان، تاجیکستان، افغانستان و پاکستان در غرب چین واقع شدهاند. بهجز تاجیکستان که تاریخ جداگانهای دارد و پاکستان که در گذشته بخشی از هندوستان بوده است، سه کشور ترکتبار مسلمان دیگر و مسلمانان استان سین کیانگ چین، لااقل در یک هزار سال گذشته، رابطه مشترک پر پیچ و خمی با کشور چین داشتهاند که از دید نژادی هم با مغولستان مربوط بودهاند. با توجه به حضور سه دین بودایی، هندوئیسم و اسلام در منطقه همجوار چین، رابطه مسلمانان با چین از منظر تمدنی قابل بررسی است و اگر تحولات قدرت در طوائف ترکتبار و سلسلههای چین را مد نظر قرار دهیم؛ برخوردهای نظامی امپراطوری چین و ترکان در مغولستان و چهار کشور ترکتبار همسایه کنونی نیز باید مورد توجه باشند. با این حال ما فقط از نگاه تاریخی و با تکیه به منابعی که شاید تصحیحشدنی باشند، به موضوع مینگریم و جوانب سیاسی امنیتی آن را بیان میکنیم.
آنچه از شواهد تاریخی بر میآید ترکان اویغور بین ۴۶۰۰ تا ۷۰۰۰ سال سابقه حضور در تاریخ و در جوار چین را دارند. در سال ۹۳۴ میلادی سلطان اویغورها و در سال ۹۶۰ میلادی، اویغورها اسلام را پذیرفتند. آنان، قبل و بعد از مسلمانشدن، در کنار دیگر ترکتباران همواره با امپراطوری چین در زد و خورد و کشمکش بودهاند و در چند نوبت هم سرزمین سکونتی آنها، بنا بر آنکه در جنگ با سلسلههای چین پیروز شده یا شکست خورده باشند، تغییر نام داده است. پیش از سلطه تزارهای روس بر سرزمینهای قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان و تاجیکستان، چین در سال ۱۷۵۹ مغولستان را فتح کرد و سرداری بهنام یعقوب بیگ با پیروزی بر سلسله کوینگ چین، پادشاهی متحد ترکستان شرقی بهنام «تیدی شهر» یا هفت شهر، متشکل از خانات هفت شهر به پایتختی کاشغر را تأسیس کرد. این کشور در سال ۱۸۷۲توسط حکومت تزاری روسیه، در ۱۸۷۳بهوسیله امپراطوری عثمانی و در سال ۱۸۷۴ از سوی امپراطوری بریتانیا به رسمیت شناخته شد و لندن یک نمایندگی رسمی در شهر کاشغر مستقر کرد. لیکن در سال ۱۸۷۶ «دوزون تانگ»، ژنرال معروف چینی از سلسله کوینگ، به ترکستان شرقی یورش برد و انگلستان که از نفوذ روسیه در ترکستان شرقی و نزدیک شدن روسها به هندوستان هراس داشت، به چینیها کمک کرد و یعقوببیگ، مغلوب شد و چینیها منطقه مسلماننشین تصرفشده را به «سین کیانگ» تغییر نام دادند.
پس از تشکیل جمهوری خلق چین در سال ۱۹۴۹، اویغورها در تبعیت از حزب کمونیست اختلاف پیدا کردند و یکی از رهبران اویغور بهنام سیفالدین عزیز، از طرف مائو تسه دونگ به فرمانداری «ناحیه خودمختار اویغور- سین کیانگ» منصوب شد. همانگونه که مسلمانان ازبک، قزاق، تاجیک و قرقیز در استان سین کیانگ مستقر هستند، شمار زیادی از مسلمانان اویغور هم در جمهوریهای مسلماننشین شمال و شمال غرب همسایه چین ساکن شدهاند. در فاصله ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۲، حزب کمونیست چین با شعار جهش بزرگ به سوی آینده، مانع رفتن اویغورها به مسجدها و مراسم حج و قرآن خواندن آنان شد و هرگونه گرایشات مذهبی در چین را، مانع پیشرفت و باعث عقبماندگی، اعلام کرد. بعد از مرگ مائو در سال ۱۹۷۶ حزب کمونیست نسبت به مسلمانها نرمش نسبی نشان داد؛ لیکن از ابتدای سال ۱۹۸۰ برخوردهای میان مسلمانان اویغور و حکومت چین تشدید شد و شماری از اویغورها که در سرکوبهای ۹۰ -۱۹۸۰ به کشورهای همجوار گریخته بودند، در سال ۲۰۰۴ دولت «ترکستان در تبعید» را تشکیل دادند و اعلام کردند که «دولت چین، ترکستان شرقی را اشغال کرده است.» در سال ۲۰۰۹ درگیری میان جوامع اویغور و چینیها به اوج رسید و پس از آن، حکومت چین سیاست خشن جدیدی را نسبت به مسلمانان اویغور و دیگر همکیشان آنها اعمال میکند.
اویغورها، بهغیر از ممالک همجوار چین، به ترکیه و استرالیا نیز پناهنده شدهاند و شماری از آنها در این دو کشور ساکن هستند. منابع استرالیایی اعلام کردهاند که نزدیک به هشتاد هزار نفر از اویغورها در کارخانهها و شرکتهای چینی «همانند بردهها بهکار گرفته شدهاند». همچنین روزنامه واشنگتن پست و نیویورک تایمز درباره کمپهای «بازسازی فکری» درایالت سین کیانگ گزارش نوشته و گفتهاند که دولت چین قریب به یک میلیون نفر از مسلمانان اویغور را «شستشوی مغزی» میدهد و با برگزاری کلاسهای اجباری زبان چینی به زدودن هویت اسلامی آنها مشغول است و در این رابطه منابع استرالیایی به ذکر مطلب پرداخته و بی بی سی نیز طی یک برنامه مفصل مستند که در ماه اکتبر ۲۰۱۸ پخش شد، محلهای بازداشت اویغورها را فاش کرد و از آنها به نام «تربیت اویغورها» نام برد. این «چینیسازی» اویغورها در حالی تحمیل میشود که سال ۷۱۱ سلسله تانگ دستور داد که «آنها لباسهای خودشان را بپوشند تا از چینیها متمایز شوند.» شمار مسلمانان اویغور ساکن در ایالت سین کیانگ، بین ۱۱ تا ۲۲ میلیون تخمین زده میشود که دولت چین معمولا رقم حداقلی را اعلام میکند.
بنا به ادعاهای دولت چین «گروههایی از اویغورها در داخل و خارج چین به اقدامات تروریستی دست میزنند»؛ از جمله حمله به سفارت چین در ۳۰ ماه اوت سال ۲۰۰۶ میلادی که در آن یک راننده اویغور خودرویی را در مدخل سفارت چین در بیشکک، پایتخت کشور قرقیزستان، منفجر کرد و در این اقدام راننده کشته و سه کارمند سفارت زخمی شدند. یکی از هدفهای سفر لی پنگ، نخست وزیر وقت چین در سال ۲۰۱۶ به کشورهای مسلمان همسایه چین، وارد کردن فشار به این دولتها برای تضمین جان کارشناسان و بازرگانان چینی ذکر شده که شمار آنها در این ممالک رو به ازدیاد است. از سوی دیگر دولت چین «با اتکا به توان عظیم مالی خود» از یک سو و نیاز کشورهای همجوار و دیگر ممالک مشتاق به سرمایهگذاری خارجی از سوی دیگر، ممالکی را که اویغورها میتوانند به آنجا پناهنده شده یا آموزش ببینند، تطمیع کرده و شماری از آنها مانند ترکیه نیز موافقت کردهاند که تعدادی از اویغورها را به صورت غیر مستقیم به دولت چین تحویل دهند؛ از جمله برگرداندن یک اویغور که با گذرنامه تاجیکی به ترکیه آمده بود و با هواپیمای دولت اردوغان به شهر دوشنبه بازگردانده و متعاقبا «به چین برده شد».
در سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۹ یک رشته تحرکات دیپلماتیک در تقبیح یا تمجید از سیاست چین نسبت به اویغورها در سازمان ملل متحد صورت گرفت. برای مثال، در ماه ژوئیه ۲۰۱۹ تعداد ۲۲ سفیر غربی در سازمان ملل، طی نامهای به شورای حقوق بشر از سیاست چین نسبت به اقلیت اویغور، انتقاد کردند و خواستار تحقیق در اینباره شدند؛ لیکن اندک زمانی بعد نماینده چین در سازمان ملل موفق شد در تأیید سیاست کشور خود ۳۷ سفیر را بسیج کند که در نامهای اعلام کنند «حقوق اساسی اقلیتهای ساکن چین رعایت میشود.» علاوه بر روسیه، کوبا، کره شمالی و ونزوئلا کشورهای پاکستان، عربستان، امارات و الجزایر نیز این نامه را امضا کردند؛ لیکن مالزی و اندونزی و ترکیه و شمار دیگری از سفرای مسلمان از امضای آن امتناع ورزیدند.
تا آنجا که به جوانب امنیتی مربوط میشود دولت چین در دو بعد مشخص، اقدامات احتیاطی به عمل میآورد؛ نخست اینکه با همکاری کشورهای همجوار مسلمان به تأسیس پستهای مشترک نگهبانی مرزی دست میزند و نمونه آن استقرار نیروهای چین در مرز بدخشان بین تاجیکستان و افغانستان است. همچنین کارشناسان نظامی چین در این کشورها به آموزشهای «ضد تروریستی» نیروهای محلی میپردازند. دوم این که چینیها مستقیما وارد یک رشته کارهای اطلاعاتی امنیتی شدهاند. در ماه دسامبر میلادی گذشته، ناگهان سرویسهای امنیتی هند اطلاعاتی را به دولت افغانستان دادند که بر اساس آن یک گروه ده نفری از چینیها که با پوشش تجاری وارد افغانستان شده بودند دستگیر و مشخص شد که آنها با گروههای جهادی تماس گرفته و تلاش کردهاند تا مبارزان اویغور را به افغانستان بکشانند. این گروه ده نفری متعاقبا با یک هواپیمای خصوصی به چین بازگردانده شدند.
نکته دیگر این که نیروهای مستقر در پستهای مرزی و کارشناسان اعزامی برای تربیت نیروهای ضد تروریست از واحد جدیدی اعزام میشوند که «پلیس مردمی» لقب گرفته و ارتش خلقی چین از این ماجرا دور نگه داشته شده است.
به حسب ظاهر، دولت چین اقدامات مشترک در کنترل یا سرکوب اویغورها را بهصورت غیرمستقیم در مصوبات «سازمان همکاریهای شانگهای» نیز گنجانیده که نمونه آن مصوبه برخورد با سه خطرشیطانی «تروریسم، افراطگرایی و تجزیهطلبی» در قالب فعالیتهای کنفرانس یاد شده در سال ۲۰۱۱ است. البته چینیها اخیرا با فروش تجهیزات سایبری به ممالک همسایه نیز، بهگونهای نفوذ و کنترل خود بر سازمانهای اطلاعاتی آنها را توسعه میدهند.
در پایان ذکر چند نکته ضروری است:
۱- عملیات تروریستی از جانب هر گروه با هر گرایشی غیرقابل توجیه است.
۲- اکثر مطالب مربوط به بدرفتاری با اویغورها در چین، از سوی منابع غربی منتشر میشوند؛ اما حجم این مطالب و مستندات منتشر شده، حتی اگر اغراض ضدچینی هم داشته باشند و نیز شواهد تاریخی، حاکی از آن است که مسلمانان در ایالت سین کیانگ چین با مشکلات عدیدهای مواجهند. ضمن این که علاوه بر نقل قولهای فوق، به فراوانی گفته شده که چینیها شماری از مسلمانان اویغور را با بهرهگیری از وسایل الکترونیک همواره زیر نظر قرار دادهاند.
۳- متأسفانه دولت چین برای رد این اتهامات، بیشتر لابیگری سیاسی میکند تا اینکه لااقل به یک هیأت از کشورهای دوست مسلمان اجازه بازدید و تحقیق از وضع اویغورها را بدهد.
۴- با تمامی احترامی که برای دولت چین قائل هستیم و با تأکید بر توسعه روابط تهران پکن، باید به دستاندرکاران سیاست خارجی و اطلاعاتی کشور هشدار دهیم که مواظب حضور چینیها در ایران باشند؛ زیرا دولت چین تلاش میکند تا مأموران خود را زیر لوای کارگر یا کارشناس و بازرگان راهی مناطق مختلف دنیا کند و احتمال دارد حضور بیش از حد آنها در ایران، در مواردی به نفع منافع ملی ما نباشد. علاوه بر این، در افواه عمومی شایعات زیادی دال بر واگذاری بنادر و جزیره کیش یا قشم به چینیها شکل گرفته که موجب سست شدن باور مردم نسبت به حاکمیت میشوند. ذکر این نکته لازم است که در پروژه پالایشگاه ستاره خلیج فارس، ابتدا قرار بود چینیها سرمایهگذاری کنند اما از آنجا که میخواستند سه هزار کارگر چینی را به بندر عباس گسیل کنند، با تقاضای آنها مخالفت و برایشان استدلال شد که هزاران مهندس و کارگر ایرانی بهخوبی از عهده این کار بر میآیند؛ لیکن آنها پروژه و سرمایهگذاری را رها کردند.
نوشته شده توسط:دکتر محمدفرج پورباسمنجی