اوکتاویو پاز شاعر، نویسنده ،دیپلمات و منتقدمکزیکی با شعر خیابان یکی از سنگ فرش های خیابان احساس پلاک شعر را تشکیل می دهد.
OCTAVIO PAZ “THE STREET”
It’s a long and silent street.
I walk in the dark and trip and fall
and get up and step blindly
on the mute stones and dry leaves
and someone behind me is also walking:
if I stop, he stops;
if I run, he runs. I turn around: no one.
Everything is black, there is no exit,
and I turn and turn corners
that always lead to the street
where no one waits for me, no one follows,
where I follow a man who trips
and gets up and says when he sees me: no one
خیابان
خیابان طولانی و ساکت است .
من در تاریکی قدم میزنم و سکندری می خورم و می افتم
و بلند میشوم و کورکورانه قدم برروی سنگ های و برگ های خشک لال می گزارم و کسی هم پشت سرم قدم میزند
اگر. من بایستم
او می ایستد
اگر من بدوم او می دود
می چرخم:هیچ کس.
همه چیز سیاه است
راه خروجی نیست
و من از سر این نبش و ان نبش می پیچم
که باز مرا به خیابان می رساند
جایی که کسی منتظر من نیست ، کسی در. پی من نیست
جای که من مردی را تعقیب می کنم که سکندری. می خورد و. بلند. می شود و. وقتی مرا. میبیند. می گوید : هیچ کس
نوشته شده توسط: آزاده مرادی نیا